نقد انیمیشن ران معیوب
شرکت حبابی و ربات های دوست یابی
یک شرکت واحد که ربات های کل جهان را می سازد و مسئول کنترل اینترنت و فضای مجازی دنیا را به عهده دارد توسط یک جوان نخبه ساده دل سیاهپوست که با ابتکارات خود جهان را متحول ساخته مدیریت می شود ولی رقیب او در شرکت فرد خبیثی است که می خواهد مدیریت شرکت صرفاً در اختیار او باشد و هدفی جز پول و ثروت و قدرت ندارد؛ نام این شرکت، شرکت حبابی است که یادآور اینستاگرام است
تمام کودکان و نوجوانان جهان رباتهای مراقبی دارند که امورات روزانه آنها را کنترل و در انجام کارهایشان به آنها کمک می کنند در این میان مبتکر شرکت حبابی رباتی با قابلیتهای جدید دوستیابی و دوست شدن می سازد که به صورت اتفاقی بدست پسر نوجوانی می رسد که در دوستیابی بسیار مشکل دارد و هیچ دوستی ندارد. در شرکت همه فکر میکنند ربات جدید خراب بوده و خروج آن از شرکت حتماً باعث بروز مشکلاتی خواهد شد و از سوی دیگر ربات دارای عواطف و احساسات پاکی است و همچون یک کودک بازیگوش برای پیدا کردن دوست برای پسر نوجوان خرابکاری های زیادی را بوجود میآورد. در نهایت بعد از گذشت چالشهای فراوان همه متوجه می شوند که رباتها اتفاقاً باید دارای الگوریتم دوستیابی باشند و این اتفاقات موجب نجات جهان می شود و پسر نوجوان دیگر از تنهایی درآمده و تبدیل به یک قهرمان می شود و ربات ها از یک کلیشه خشک تبدیل به رباتهای بامزه و همزادهای برای کودکان و نوجوانان می شوند. و فرد خبیث از شرکت بیرون رفته و شرکت یکسره در اختیار جوان مبتکر خوشدل سیاهپوست میشود.
تنهایی پسر نوجوان قهرمان اصلی داستان در ابتدا فیلم با قرارندادن پست در صفحه مجازی اش نشان داده می شود و نه پست کسی را لایک می کند و نه کسی دنبال کننده صفحه اوست و رباتها دقیقاً مانند گوشی های تلفن همراهی هستند که قابلیت تحرک دارند و حالا علاوه بر تحرک در آخر فیلم عواطف و احساسات نیز به آنها اضافه شده است.
وجود فضای مجازی، دسترسی همگی مردم دنیا به گوشی تلفن همراه، اینترنت و جهان شمول شدن پیامرسان های مانند اینستاگرام زمینه را برای فهم و درک پیام فیلم کاملاً فراهم کرده و ذهن آن را دور از انتظار نمی پندارد.
در فیلم سینمایی انیمیشن دایناسور خوب (ساخت ۲۰۱۵ آمریکا) احتمال اینکه زمانی نسل بشر همچون حیوانات میزیستهاند و چه بسا برای موجودات بزرگتر و قویتر حکم حیوانات دستآموز را داشتهاند را برای مخاطب تداعی می کند.
در این فیلم (ران معیوب) نقش انسان در حیات و موجود برتر و یگانه بودن را در بین سایر موجودات زیر سوال می برد و کمکم به اشتراک گذاردن این یگانگی و قرار دادن این استعدادها و قابلیتهای منحصر به فرد انسانی مانند عاطفه، محبت، هیجان و غیره را با تکنولوژی متصور می سازد.
و در فیلم سینمایی فینچ (ساخت ۲۰۲۱ آمریکا) آیندهای که انسان را بالکل از دور گردش حیات جهان خارج می سازد ( و یا حداقل بصورت موجودی مفلوک و وحشی و ضعیف همچون سایر موجودات دیگر می پندارد) و رسالت یگانگی و ادامه دادن خط سیر نقش انسان را به ربات و تکنولوژی وامیگذارد.
و ده ها فیلم و انیمیشن دیگر در ژانرهای مختلف با هزینه های هنگفت که دائم در ثابت کردن داروینیسم از ازل تا ابد به تکاپو می پردازند همگی آرمان و آرزوی یووال نوح هراری و امثال او در دستگاه استکباری نظام شیطانی و صهیونیست جهانی است که با تعمیم نظریه داروین حیات را بدون اشتراک گذاشتن آن با تکنولوژی در آینده نچندان دور غیرممکن نشان دهد.
یووال نوح هراری دانشمند (یا باید بهتر گفت جاهل بزرگ) و تئوریسین همجنس باز صهیونیست است که در سال ۱۳۹۶کتاب انسان خردمند او در کمال ناباوری در کشور چاپ و منتشر کردید؛ او در این کتاب تلاش وافری برای تفسیر و تعمیم داروینیسم کرده و به زعم خویش دلایل و استنباط های عقلی و تجربی را به کار برده است.
اما چرا این همه دست و پا زدن و فلسفهبافی برای نشان دادن جهلی بی غایت؟! و چرا صرف هزینههای میلیون دلاری؟!
آیا فساد و فحشا برای نظام سرمایه داری و صهیونیستی برای استعمار تودهها کافی نیست که حاضرند میلیون ها دلار خرج کنند که در گوشه ای از دنیا عدهای فقط برای چند لحظه تصور کنند که زمانی انسان میمون بودهاند و یا حیواناتی مثل میمون؟! یا انسانیت انسان در آینده نچندان دور بدون تکنولوژی لنگ خواهد ماند! و یا اینکه چند لحظه تصور کنند که زمانی خواهد رسید که موجود برتر و یگانه در جهان شاید دیگر نسل بشر نباشد!
ولی انسان خلیفه خدا بر روی زمین است و دنیا بدون انسان بی معناست و هیچ موجود دیگر نمی تواند در استعدادهای منحصر به فرد انسان شریک شود و این استعدادها به صورت انتزاعی و خارج از وجود انسان بی مفهوم و عبس است.
این همه چون و چرا همه نشان از قدرت نظام فطری و الهی است؛ اگر سلب اعتبار از فطرت و نظام احسن و دستگاه الهی و نهاد دین به این سادگی بود و این ها همه افسانههای به اعتبار قدما است، چرا این همه هزینه برای تخطئه و از بین بردن و اضمحلال آن خرج می شود؟!آمارهای تکان دهنده ضدانسانی مانند قتل، جنایت، فساد و فحشا و ابتذال که همگی محصول دستگاههای جهلساز شیطانی است هنوز نتوانسته برگ برنده و اطمینان بخشی برای صهیونیست جهانی باشد چون می بیند که هر کجا اندک روزنهای به حیات طیبه باز می شود چون چشمهای جوشان می جوشد و همه را سیراب می کند؛ تعداد کثیر تازه مسلمان شدگان غربی، یا تمایل به فرهنگ حجاب در دنیا از شاخصترین علتها در رد این اباطیل در قیاس جذب و جلب نظر آحاد مردم جهان است.
در جواب به سبک و سیاق فلسفی در این مجال همین بس که اگر تنازع بقا به این شکل از ازل تا ابد بوده و هست، امروز نباید از حیات دیرپای بشری این زمان میگذشت و نیز اینکه قلههای انسانی انسانیت توسط ادبا و دانشمندان و مشاهیر _ و در ادبیات ما اولیای الهی (شهدا و صدیقین) _ درنوردیده نمی شد و در سایر موجودات هم این همه تنوع و تکثر نمی یافتند و جز عدهای معدود از موجودات قابل و قوی و قدرتمند بر روی زمین زیست و هستی پیدا نمی کردند.
هدف از این دارونیسم الحادی و صهیونیستی چیزی جز تابو نشان دادن عشق، علاقه و روابط انسانی و حتی روابط خونی و خانوادگی مثل رابطه فرزند با پدر و مادر، نیست؛ این نگاه می خواهد بگوید که این ها را همه می شود مانند یک برنامه رایانهای و یک نرمافزار (و یا یک الگوریتم) به رباتی منتقل کرد و چه بسا بهتر از هر مادر یا پدر و یا دوستی از آن بازخورد دریافت کرد. مسلما انسانی که تن به این اراجیف دهد خود را بی ریشه و همچون یک عروسک خیمهشببازی درآورده تا بهتر و راحت تر بتوان از آن بهرهکشی کرد.
و اما گزافگویی و اطالعه کلام وهم تبدیل این پروپاکاندای پوچ را به هژمونی مسلط نباید موجب شود؛ کم کاری و قصور ساختاری و سازوکاری نهادهای فرهنگی قصه پر غصه مکرر پای ثابت این ماجراست.
ولی پدر و مادر با هزاران دغدغه روزمره چطور فرزند خود را مصون از این التهابات فکری و فرهنگی کند؟ آیا باید ساعت ها درس سواد رسانه در مقاطع دانشگاهی طی کند؟! یا باید فرزند خود را _ از دیدن این رسانه ها و در معرض این این افکار قرار گرفتن _ منع کنند؟!
جای ترس و دلهرهای نیست که:
چو اسم اعظمم باشد، چه باک از اهرمن دارم…
ثانیا “إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا” ؛ کمپانیهای فیلمسازی هالیوودی میلیون ها دلار صرف کردهاند تا ما و فرزندانمان لحظاتی تصوری پوچ به ذهنمان خطور کند، خُب رفع آن هم به چند لحظه است (!)؛ بله، فقط نیاز به توجه و اندکی حوصلهای است، کافی است پدر خانواده هر وقت فرزندش فیلمی را میبیند از او بپرسد داستان فیلم چیست و در راستای داستان فیلم هرآنچه آموزه دینی و آیینی در ذهن دارد را به فرزند خود بازگو کند؛ پیدایش جهان در مذهب ما چطور تعریف شد و پایان آن چطور ترسبم شد و غیره و غیره.
پیام این دست از آثار همیشه در پس پیامی است آشکار، توجه فرزند خود را به پیام آشکار فیلم جلب کنید، دوستی، محبت، ماجراجویی، تلاش برای رسیدن به موفقیت و … و پیام پنهان فیلم را حتی اگر متوجه نشدید، فقط ببینید در چه بستر و زمینهای مطرح می شود، عشق و علاقه را د ربات و تکنولوژی نشان می دهد، برای فرزند خود عشق و علاقهی بی مثال مادر را متذکر شوید و اگر قدرتنمایی قهرمانان تخیلی نمایش داده میشود، یاد قهرمانان واقعی سرزمینمان را برای فرزندانتان یادآوری کنید و الیآخر.
مطمئن باشید که دست شیطان بسیار خالیتر از آن است که بتوان فکرش را بکنید، بی شک این همه تفسیر و تاویل های دور و دراز از حوصله پدر و مادر گرفتار امروزی خارج است و تاثیر آن در خانواده و فرزندش بدان شکل، قریب و بعید و محال می داند، آری خاصیت جغرافیای این فرهنگ است که هرکس در این محدوده سرزمینی متولد و بزرگ شده است لاجرم از ذخایر فرهنگی عظیمی در افکار، رفتار و ضمیرناخودآگاه خود برخوردار است و کافی است فقط با اندک تلنگری به همت پدر، مادر، معلم، روحانی محل و … بیدار و فراخوانده شود.
دیدگاهتان را بنویسید